پسران خوب

اعتباری که بی ادعا همچنان معتبر است...

پسران خوب

اعتباری که بی ادعا همچنان معتبر است...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستانک» ثبت شده است


روزی شاگرد یک راهب هندو ازش خواست که یه درس به یاد ماندنی به او بده .

-    راهب از او خواست یک کیسه نمک نزد او بیاورد، بعد یه مشت از اون نمک  رو داخل نیک لیوان نیمه پر ریخت و از اوخواست که آن را سربکشه .شاگرد فقط تونست یه جرعه ک.چک از آب رو بخوره،اونم به زحمت .

-  استاد پرسید : مزه اش چه طور بود؟؟  بقه داستان در ادامه مطلب...


  کودکی که آماده  تولد بودنزد خدا رفت و پرسید:

میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید،اما من به این کوچکی وبودن هیچ کمکی چه طور میتوانم برای زندگی در آنجا آماده شوم؟؟

خداوند پاسخ داد:

از میان تعداد بسیار فرشتگان من یکی را برای تو درنظر گرفته ام ،او در انتظار توست و از تو نگه داری خواهد کرد.

-اما کودک هنوز تصمیم نگرفته بود که میخواهد برود یا نه؛  اما اینجا در بهشت ...بقیه ادامه مطلب


مردی ،شب موقع برگشت از ده پدری تو شمال اطراف اردبیل یاد باباش افتاد که می گفت:جاده قدیمی باصفا تره و از وسط جنگل رد میشه!!

این طوری که تعریف میکنه : منه احمق  حرف بابام رو باورکردم وپیچیدم تو خاکی 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشین خاموش شدوهرکاری کردم روشن نمیشد.

وسط جنگل ،داره شب میشه،نم نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با متور ورر رفتم دیدم نه میبینم،نه از موتورسر درمیارم!

راه افتادم تو دل جنگل...بقیه ادامه مطلب